روش فهم قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی



روش‌های مختلفی در فهم قرآن کریم وجود دارد که تعدادی از آنها نادرست و برخی درست است و روش صحیح فهم قرآن این است که انسان از تمام منابع فهم قرآن از جمله آیات، روایات و عقل به درستی استفاده کند و معنای صحیح قرآن را استخراج نماید.

مفهوم شناسی

منظور از "روش" طریق و مسلک است و در علم لغت "فهم" را به شناختن یا تعقل معنا کرده‌اند و «فهمت الشیء» یعنی عرفته یا عقلته، و برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده‌اند. و معادل فارسی آن را دانستن می‌گویند. ماده فهم در قرآن کریم تنها یک بار بکار رفته است: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ...»؛ ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم... .

اهل لغت ماده فهم را برای معانی دانسته‌اند و بکار بردن آن را برای ذوات اشتباه می‌دانند؛ مثلا «فهمت الکلام» درست است ولی «فهمت الرّجل» صحیح نیست. بنابراین فهم قرآن از این باب است که قرآن نیز کلامی دارای معانی می‌باشد و می‌خواهد مطالبی را به انسان منتقل کند.

از این مباحث روشن می‌شود که مقصود اصلی ما از «روش فهم قرآن» راه و طریقی است که برای فهمیدن آیات قرآن باید آن را بپیمائیم. به عبارت دیگر فعالیت‌های نظم یافته‌ای که برای درک مقصود خداوند از آیات انجام می‌دهیم تا معنای آنها را بدست بیاوریم. البته باید توجه داشت که قرآن کریم کتابی عمیق و دارای باطن‌ها است و هر کس به حدّ ظرفیت وجودی خود می‌تواند از آن بهره‌مند شود و همه افراد در فهم قرآن یکسان نیستند البته همه با کسب کردن شرایطی می‌توانند به معنای ظاهری قرآن برسند.

روش‌های فهم قرآن

برای فهم قرآن کریم تنها آشنایی با کلام عرب و فهمیدن معانی آن کافی نیست، چون قرآن کتابی است یکپارچه و در آن آیاتی از محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید و... وجود دارد که برای فهم اینها علاوه بر آشنایی با ادبیات عرب، احتیاج به چیزهای دیگری نیز می‌باشد.

برای فهم اینگونه از آیات قرآن کریم مفسران به منابع مختلفی رجوع کردند و از این جهت روش‌های مختلفی به وجود آمد که برخی از این روش‌ها را می‌توان نادرست و برخی از آنها را درست شمرد، در اینجا ما این روش‌ها را به طور خلاصه بیان می‌کنیم.

روش‌های نادرست فهم قرآن

برخی از مفسران برای فهم قرآن کریم به روایات صحابه و تابعین اکتفاء کرده‌اند، هر جا هم که در تفسیر آیه روایتی نبود، توقف می‌کردند و می‌گفتند: همه از نزد پروردگار است، هر چند که ما معنایش را نفهمیم و تمسک می‌کردند به جمله: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»؛ یعنی: در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند و می‌گویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست.

این عده در این روشی که پیش گرفته‌اند خطا رفته‌اند، برای این که با این روش که پیش گرفته‌اند در حقیقت گفته‌اند: ما حق نداریم در فهم آیات قرآنی عقل و شعور خود را بکار بریم و حال آنکه قرآن کریم نه تنها عقل را از اعتبار نینداخته، بلکه اعتبار قرآن و کلام خدا بودن آن، بوسیله عقل برای ما ثابت شده است.

متکلمین و فلاسفه اختلاف مذاهب وادارشان کرد که در فهم معانی آیات قرآنی اسیر آراء مذهبی خود باشند و آیات را طوری معنا کنند که با آن آراء موافق باشد. این روش نیز در فهم قرآن اشتباه است، چون اینان به جای این که در فهم قرآن سعی کنند، در تطبیق نظرات خود بر قرآن کوشیده‌اند و این روش را تطبیق نام نهیم بهتر از تفسیر است.

در قرن حاضر نیز جمعی از دانشمندان در اثر فرورفتگی در علوم طبیعی و امثال آن که اساسش حس و تجربه است، روحیه حسی‌گری پیدا کرده‌اند، از این رو تمام مسائل دینی را نیز می‌خواهند با این تفکر توجیه کنند. بنابراین در دین و معارف آن هر چه که از دائره مادیات بیرون است، مانند عرش، کرسی، لوح، قلم و امثال آن باید تأویل شود. این روش نیز صحیح نیست و مانند روش‌های قبل مناسبتر این است که نام آن را تطبیق بگذاریم نه تفسیر.

روش درست در فهم قرآن

چنانکه گذشت روش‌های نادرست به این دلیل مورد قبول نبود که از منابع درستی استفاده نکرده‌اند، از این رو روش درست مشخص می‌گردد و آن این که استفاده از تمام منابع که عبارتند از قرآن، روایات و عقل در جای خود استفاده شود.

توضیح: اگر آیه معنا و مفهوم روشن و صریحی داشته باشد، آن ‌را اخذ می‌کنیم مثل آیه: «وَأَقیمُواالصَّلاةَ وَآتُواالزَّکاةَ»؛ و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید.

چنانچه مفهوم آیه ظاهر باشد، نه صریح، اگر دلیل قطعی (چه عقلی و چه نقلی متواتر) بر آن معنا دلالت نماید، اخذ آن واجب است و اگر دلیل قطعی منافی با آن باشد، ظاهر آیه را به تأویل می‌بریم.

اما اگر دلیل ظنی موافق با ظاهر آیه باشد (چه دلیل عقلی و چه خبر واحد) تنها موجب ترجیح معنای ظاهر گردیده، اما سبب تعیّن آن نیست. اگرچه در فقه، اخذ به خبر واحد لازم و عمل بر اساس آن واجب است اما در تفسیر چنین نیست. اگر دلیل ظنی با ظاهر آیه مخالف باشد، دلیل ظنی کنار گذاشته می‌شود.

اما آیات متشابه قرآن باید به محکمات ارجاع داده شوند و تفسیر گردند، زیرا آیات متشابه را به تنهایی نمی‌توان فهمید و باید با توجه به آیات دیگر قرآن آنها را تفسیر کرد.

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین‌، قم‌، انتشارات هجرت‌، ۱۴۱۰ ق،‌ چاپ دوم، ج‌۴، ص۶۱.
  2. ابن منظور، محمد بن مکرم‌؛ لسان العرب‌، بیروت‌، دار صادر، سال: ۱۴۱۴ ق‌، چاپ سوم، ج‌۱۲، ص۴۶۰.
  3. قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش‌، چاپ ششم، ج‌۵، ص۲۰۵.
  4. سوره انبیاء/۷۹.
  5. قرشی، سید علی اکبر؛ پیشین.
  6. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسوه، ۱۳۷۸ ش، چاپ اول، ص۳۷۴.
  7. سوره آل‌ عمران/۷.
  8. خلاصه شده از طباطبائی، سید محمدحسین؛ ترجمه: موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان‌، قم‌، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، سال: ۱۳۷۴ ش‌، چاپ پنجم، ج‌۱، ص۸-۱۳.
  9. سوره بقره/۴۳.
  10. طباطبایی، سید محمدحسین؛ قرآن در اسلام، ص۱۰۱، به نقل از مقاله: زارعی، حبیب الله؛ قواعد فهم قرآن (نگاهی به شش قاعده اصلی)، فصلنامه معرفت، شماره ۲۴.
  11. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص۵۲، به نقل از زارعی، حبیب الله، پیشین.

منابع

  • روح الله رضایی، روش فهم قرآن، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۱۸ آذرماه ۱۳۹۲.